پانيذپانيذ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پرنسس کوچولوی من

بدون عنوان

زيبايي نگاهت را دوست دارم  رنگ چشمانت را مي ستايم با لبخند شيرينت جان ميگيرم  و فقط به تو مي انديشم به فردايت و به آنچه که برايت رقم خورده است  عزيزتر از جانم امروز با يک جمله زيبا مشغول کار شدم يکي از اساتيد کتابي درمورد رشد کودک به کتابخانه دانشگاه اهدا نمود که خودش مترجم آن بود و در ابتداي کتاب جملاتي با دست خط خودش به اين مضمون نوشته بود: تولد هر کودک نشان آن است که خداوند هنوز از انسان نااميد نشده است
31 ارديبهشت 1392

تولد عيد شما مبارک

عزيزم به نظر من زيباترين جلوه زندگي شور و حالي که انسانها قبل از شروع سال جديد دارند شايد وقتي به سن مادرت يعني 31 سالگي برسي اين مفهوم را درک کني ولي شايد هم اصلا در آن زمان چيزي به اسم خانه تکاني، ماهي قرمز، عمو نوروز و ديدو بازديد ... وجود نداشته باشد شايد اين آيين زرتشتي به دست فراموشي سپرده شود و يا شايد هم اين مفاهيم پررنگ تر از امروز خودشان را نشان دهند ولي از ديد من هر سال که ميگذرد اين مفاهيم ارزش خود را از دست مي دهد و انسانها از هم دورتر مي شوند علتش را دقيقا نمي دانم ولي اين را ميدانم که هر سال عده اي از آدمها دربين ما نيستند امسال خانه آقاجان خالي از وجود پرمهرش و پر از ياد و خاطرش بود و يک هفته قبل از نوروز هم عمو حسن از بين ...
11 ارديبهشت 1392

تولد مامان مهشيد

سلام عسلي خيلي دلم براي وبلاگ نويسي تنگ شده بود تقريبا دو ماهه که به خاطر آزمونها و انتخاب واحد دانشجويان نتونستم به وبلاگت سر بزنم هنوزم خيلي مشغوليت دارم ولي چون ديشب منو شگفت زده کردي نتونستم ديگه تحمل کنم همين که ديدم خاله الهه سايت ني ني وبلاگ باز کرده و با سيستم من کار داره سريع وارد وبلاگت شدم تا برات از شيرين کاري ديشبت بنويسم  آخه ديشب تولد مامان بود اينم عکس کيک تولد با تزئين بابا احسان وقتي داشتيم عکس مي گرفتيم تا عمه الهام گفت يک، دو، ... شما يه دفعه گفتي سه (دِِه ه ه ) واي براي من خيلي جالب بود تا تونستم بوست کردم و تو بغلم فشارت دادم بعد هم وقتي مي خواستي به عنوان هديه يه بوس کوچولو به مامان بدي بوس ندادي و براي...
11 ارديبهشت 1392
1